ترون شین و... ــ تایپ و ارسال: همایون اوریا
۱۷ مارچ ۲۰۲۴



دو اثر از تجربیات ویتنام
(۴)

دیکتاتوری دموکراسی توده ئی:
بنابر دکترین مارکس، طبقۀ کارگر پس از تصرف قدرت باید حکومت خود را، حکومت دیکتاتوری پرولتاریا را، تأسیس کند.
وظائفی که بلافاصله پس از قدرت به عهدۀ طبقۀ کارگر قرار داده می شود، بسیار سنگین است. سرکوب هرگونه مخالفت طبقات استثمارگر، در هم کوبیدن هر گونه اقدام جهت بازگرداندن حکومت سرمایه داری، متحد ساختن تمام اقشار زحمتکش به گرد طبقۀ کارگر به منظور انجام دگرگونی های سوسیالیستی،  ساختمان سوسیالیسم، کمونیسم و پایه گذاری جامعه ای بدون طبقه، کوشش با تمام نیرو برای ساختمان و تقویت دفاع ملی، برای در هم شکستن هر گونه دسیسۀ خصمانه و تجاوزگرانۀ امپریالیسم، پشتیبانی و کمک در کلیۀ زمینه ها به مبارزۀ انقلابی طبقۀ کارگر، زحمتکشان و خلق های تحت ستم سائر کشور ها، برای تأمين پیروزی سوسیالیسم و کمونیسم در سراسر جهان.
برای به ثمر رساندن این وظائف سنگین، طبقۀ کارگر باید لزوماً دیکتاتوری پرولتاریا را برقرار نماید. مارکس گفته است: " بین جامعۀ سرمایه داری و جامعۀ کمونیستی،  دورۀ دگرگونی انقلابی اولی به دومی قرار دارد، که به آن یک مرحلۀ گذار سیاسی مربوط می گردد که طی آن دولت چیزی نیست مگر دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا. " (۱)
لنین نیز خاطر نشان کرده است: " تنها کسانی جوهر دکترین مارکس در بارۀ دولت را جذب کرده اند كه فهمیده باشند دیکتاتوری یک طبقه ضروری است. و این نه تنها به طور کلی در مورد تمام جوامع طبقاتی و نه تنها برای پرولتاریا که بورژوازی را سرنگون کند، بلکه برای تمام دوران تاریخی که سرمایه داری را از " جامعۀ بی طبقه " یعنی کمونیسم مجزا می کند، نیز صادق است. (۲)
با به کار بردن تئوری دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه به هنگام هر دو مرحلۀ انقلاب ‐ انقلاب دموکراتیک و انقلاب سوسیالیستی ‐ لنین با این جملات از دیکتاتوری ‐ در مرحلۀ انقلاب دموکراتیک سخن گفته است:
" پیروزی قطعی انقلاب بر تزاریسم،  یعنی استقرار دیکتاتوری دموکراتیک انقلابی پرولتاریا و دهقانان... و این پیروزی همانا یک دیکتاتوری خواهد بود. یعنی که انقلاب ناگزیر باید به نیروی مسلح، به تسلیح توده ها و به قیام اتکاء نماید و نه به ارگان های مختلفی که " قانوناً " ایجاد شده اند و یا به روی " راه مسالمت آمیز ". این چیز دیگری مگر دیکتاتوری پرولتاریا نمی تواند باشد. زیرا اجرای اصلاحاتی که برای پرولتاریا و دهقانان ضرورت مطلق و فوری دارد، موجب مقاومت مذبوحانه مالکان ارضی، و بورژوازی بزرگ و تزاریسم خواهد شد. بدون دیکتاتوری، در هم شکستن این مقاومت و دفاع حملات ضد انقلابی غیر ممکن خواهد بود. ولی واضح است که این دیکتاتوری یک دیکتاتوری سوسیالیستی نبوده، بلکه دیکتاتوری دموکراتیک است. این دیکتاتوری نمی تواند ( بدون طی یک سلسله مراحل بینابینی تکامل انقلاب ) به پایه های سرمایه داری گزندی وارد سازد."(۳)
لیکن طبقۀ کارگر در انقلاب بورژوا دموکراتیک متوقف نمی شود. این انقلاب باید به انقلاب سوسیالیستی گذار کند. هنگامی که انقلاب بورژوا دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی مبدل گردد، دیکتاتوری پرولتاریا و دهقانان ( دیکتاتوری کارگر و دهقانان) مبدل به دیکتاتوری پرولتاریا می شود. در این هنگام پرولتاریا برای الغای مالکیت سرمایه داری و استقرار مالکیت جمعی بر وسائل تولید، برای تحقق بخشیدن به دگرگونی سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم،  بر انداختن استثمار انسان از انسان، دیکتاتوری را به خدمت می گیرد.
لنین در اثر خود " دو تاکتیک سوسیال دموکراسی " دکترین کاملی را در بارۀ تبدیل انقلاب بورژوا دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی عرضه کرده است.
شرایط تاریخی تولد دیکتاتوری کارگران و دهقانان آن چنان است که انقلاب بورژوا دموکراتیک تراز نوین که توسط طبقۀ کارگر رهبری می شود ( با این تفاوت که انقلاب بورژوا دموکراتیک تراز کهن توسط بورژوازی رهبری می شد ) به استقرار یک نوع دولت گذار به دیکتاتوری پرولتاریا منتهی می گردد. در حقیقت، در کشور هائی که انقلاب بورژوا دموکراتیک تراز نوین در آنها صورت می گیرد، دیکتاتوری کارگران و دهقانان عبارت است از یک دولت گذار به دیکتاتوری پرولتاریا.  این دیکتاتوری مقدمۀ دیکتاتوری پرولتاریا است و شرایط مناسب را برای تولد آن فراهم می کند.‌
در تاریخ جامعۀ بشری دیکتاتوری کارگران و دهقانان جزء مقولۀ دیکتاتوری پرولتاریا است.
تئوری لنین در بارۀ‌ دیکتاتوری کار‌گران و دهقانان با تز های مشهورش در بارۀ تحقق بخشیدن به هژمونی انقلابی طبقۀ کارگر بر مبنای اتحاد کارگران و دهقانان در انقلاب بورژوا ــ دموکراتیک، در بارۀ تبدیل انقلاب بورژوا ــ ‌دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی و در بارۀ استقرار دیکتاتوری پرولتاریا یا جهت ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم، ارتباط فشرده دارد.
در ویتنام، پس از پیروزی قیام ‌اوت، جمهوری دموکراتیک ویتنام پا به عرصۀ وجود گذاشت و دیکتاتوری دموکراتیک توده ئی ما استقرار یافت. این دیکتاتوری که در واقع دیکتاتوری کار‌گران و دهقانان تحت رهبری طبقۀ کارگر است،  مبارزه ای سخت را علیه امپریالیست های متجاوز و نوکرانش که نمایندۀ طبقۀ مالکان ارضی فئودال و قشر بورژوازی ‌کمپرادور هستند، دنبال می کند.
در کشور ما، دیکتاتوری دموکراتیک خلق ( دیکتاتوری‌ دموکراسی توده‌ ئی ) در مرحلۀ انقلاب ملی دموکراتیک توده ئی، وظایف زیر را دارد:
ــ در هم شکستن یوغ سلطۀ امپریالیسم و فئودال های دست نشاندۀ امپریالیسم،  بنیانگذاری و تحکیم جمهوری دموکراتیک،  استقرار و توسعۀ رژیم دموکراسی توده ئی، تحقق بخشیدن به معنای واقعی آن به آزادی های دموکراتیک برای خلق.
ــ سازماندهی مقاومت دراز‌مدت تمامی خلق در تمام سطوح علیه استعمارگران متجاوز فرانسوی.
ــ اجرای اصلاحات ارضی، الغای رژیم مالکیت فئودالی بر اراضی، تحقق بخشیدن به شعار " زمین از آن کسانی که بر روی آن کار می ‌کنند " بدون آن که پایه های سرمایه داری در کشوری دستخوش تغییر شود.
ــ ساختمان و توسعۀ یک اقتصاد و یک فرهنگ‌ ملی و دموکراتیک.
ــ آماده نمودن شرایط سیاسی،  اقتصادی و ایدئولوژیکی گذار به انقلاب سوسیالیستی.
ــ تحکیم همبستگی میان خلق ما و خلق های کشور های سوسیالیستی، پشتیبانی از جنبش انقلابی خلق های جهان، دفاع از صلح جهانی.
با اجرای این وظایف،  دیکتاتوری دموکراتیک توده ئی ما، در حقیقت نقشی جز نقش دیکتاتوری کارگران و دهقانان بازی نمی‌ کرد.
پس از مقاومت پیروزمندانه در مقابل استعمارگران فرانسوی، شمال کشور ‌ما که کاملاً آزاد گردیده بود، به مرحلۀ انقلاب سوسیالیستی گام گذارد.
وظایف دیکتاتوری دموکراتیک توده ئی ما تغییر کرد: از این به بعد دیگر وظایف تاریخی دیکتاتوری پرولتاریا را انجام می دهد و این در واقع خود دیکتاتوری پرولتاریا است. (۴)
وظایف دیکتاتوری دموکراسی توده ئی در مرحلۀ انقلاب سوسیالیستی همانا وظایف جهانشمول دیکتاتوری پرولتاریا است که بر شرایط مشخص کشور ما منطبق گردیده است.
ــ  در هم شکستن مقاومت دشمن طبقاتی که توسط انقلاب سرکوب شده است و دسیسه ها و توطئه هائی که در راه استقرار مجدد حکومت بورژوازی به کار می برد.
ــ جمع آوری توده های وسیع به گرد طبقۀ کارگر به خاطر دگرگونی های سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم، آماده کردن شرایط برای از بین بردن کامل طبقات.
ــ ساختمان، تحکیم و تقویت دفاع ملی برای مقابله با هر گونه اقدام جنگ طلبانه و تجاوزگرانۀ دشمن خارجی،  مبارزه با امپریالیسم، استعمار نو و استعمار.
ــ پشتیبانی و کمک در سطوح مختلف،  نسبت به مبارزۀ انقلابی طبقۀ کارگر، خلق های زحمتکش و خلق های تحت ستم در کشور هائی با سیستم سرمایه داری.  تحکیم و توسعۀ روابط همکاری متقابل با کشور های سوسیالیستی برادر.
دموکراسی در برابر خلق و دیکتاتوری در برابر دشمنان خلق و سوسیالیسم. اینست محتوای دیکتاتوری دموکراسی توده ئی در شمال کشور ما در حال حاضر.
در بارۀ  دموکراسی، تأمین اعمال واقعی قدرت توسط توده های رنجبر و شرکت واقعی ایشان در ادارۀ امور دولت.
دموکراسی سوسیالیستی، کامل ترین نوع دموکراسی، یک دموکراسی واقعی و رژیمی است که یک میلیون بار دموکراتیک تر از دموکراسی بورژوائی است، زیرا تحت دموکراسی سوسیالیستی همه کسانی که کار یدی یا فکری می کنند، حقیقتاً از قید هر گونه ستم و استثمار رها گردیده اند و به صاحب اختیاران حقیقی سرنوشت خویش بدل گشته اند، و واقعاً در قدرت دولتی شرکت می کنند. دموکراسی سوسیالیستی دموکراسی ای است هم سیاسی و هم اقتصادی. در رژیم دموکراسی سوسیالیستی،  نه تنها حقوق دموکراتیک سیاسی تمام اهالی، بلکه حتی سطح زندگی مادی و فرهنگی خلق، بر اساس مالکیت سوسیالیستی در هر دو شکل آن ــ مالکیت تمام خلق و مالکیت دسته جمعی ــ رو به رشد می رود. هر کس تمام شرایط مادی و معنوی لازم را برای اعمال کامل حقوق دموکراتیک خود رفته رفته در اختیار خواهد داشت. دموکراسی اقتصادی ترجمان خود را در تولید و در توزیع می یابد. دموکراسی در ادارۀ اقتصاد، یکی از وجوه  مهم دموکراسی سوسیالیستی است.
در مورد دیکتاتوری، تحقق  بخشیدن به دیکتاتوری اکثریت یعنی زحمتکشان بر اقلیت،  یعنی ضد انقلابیون و استعمارگران که از تجدید تربیت استنکاف می ورزند.  یک دیکتاتوری علناً اعلام شده و نه کتمان شده،  یک دیکتاتوری که تضمینی باشد برای الغای تدریجی تقسیم جامعه به طبقات، برای پیشروی به سوی جامعۀ بدون طبقات،  جامعۀ کمونیستی،  و اضمحلال دولت دیکتاتوری پرولتاریا.
در رژیم دموکراسی سوسیالیستی، دشمنان خلق و سوسیالیسم از آزادی های دموکراتیک محروم اند. دولت دیکتاتوری پرولتاریا اجازۀ سوء استفاده از شعار " دموکراتیزه کردن رژیم " را ‐ سوء استفاده ای که هدفی جز تضعیف و از بین بردن دیکتاتوری پرولتاریا،  پائین آوردن ارزش هژمونی انقلابی طبقۀ کارگر و حزب کمونیست و یا استنکاف از شناسائی آن، تحقق بخشیدن تدریجی ستراتژی، تکامل مسالمت آمیز، کشاندن تدریجی کشور در راه لیبرالیسم بورژوا مآبانه و رجعت دادن سرمایه داری ندارد ‐ از آنان مطلقاً سلب خواهد کرد. در عین حال باید علیه هر گونه تظاهر ناسیونالیسم بورژوا مآبانه دشمن انترناسیونالیسم پرولتری ‐ که باعث انفراد کشور می شود و آن را به دامان امپریالیسم جهانی می افکند، مبارزه کرد.
از جانب دیگر، باید علیه بوروکراتیسم و اتوریتاریسم،  علیه روح پدر سالاری و کیش شخصیت که در جهت مخالف با روح دموکراسی سوسیالیستی است و موجب عواقب ناگواری برای خلق و دولت می گردد و اغلب توسط ارتجاعیون به منظور فعالیت های ضد انقلابی مورد استفاده می گیرد، مبارزه کرد.
حزب ما معتقد است که دیکتاتوری دموکراسی توده ئی ما، به معنای پایان مبارزه طبقاتی نیست. بلکه عبارت است از ادامۀ این مبارزه تحت اشکال نوین، با وسائل نوین و در شرایطی که حکومت دیگر در دست طبقۀ کارگر است.
برای پیشبرد این مبارزه، طبقۀ کارگر باید همواره رهبری خود را بر بنیان اتحاد کارگران و دهقانان، "بالا ترین اصل دیکتاتوری پرولتاریا" تقویت نماید. در عین حال باید با سایر اقشار خلق وحدت کند. لذا دیکتاتوری دموکراسی توده ئی ما باید اساساً به اتحاد کارگران و دهقانان و در عین حال بر روی جبهۀ واحد ملی متکی باشد.
دیکتاتوری دموکراسی توده ئی  باید لزوماً در برابر ضد انقلابیون و استعمارگران که از تجدید تربیت خود استنکاف می ورزند، متوسل به قهر گردد. به همین جهت ما باید در تحکیم دستگاه سرکوب دولت دموکراسی توده ئی: ارتش توده ای، امنیۀ توده ای، محاکم توده ای، دادگاه های توده ای و غیره همواره بکوشیم. در عین حال، حزب باید در توسعۀ دموکراسی در قبال خلق، در اعمال حق سیادت جمعی خلق از طریق حزب، در تدوین اصلاح و تکمیل قوانین سوسیالیستی، در تأمين شرایط لازم برای این که تشکیلات منتخب بتوانند وظایف خود را به عنوان ارگان های عالی قدرت توده ئی، در درجات مختلف، اجراء نمایند، کوشش ورزد. در بین کادر های حزب و دولتی باید علیه بوروکراتیسم و اتوریتاریسم در روابط ایشان با خلق مبارزه کرد. در داخل حزب باید علیه جنون قبضه کردن همه کار ها و جایگزین کردن خود به جای ارگان های حکومتی مبارزه کرد.
لنین گفته است:
" دیکتاتوری پرولتاریا (...) تنها اعمال قهر علیه استثمارگران نیست، حتی عمدتاً به معنای قهر نیست. پایۀ اقتصادی این قهر انقلابی،  وثیقۀ تحرک و موفقیت آن در اینست که پرولتاریا یک نوع برتر سازمان اجتماعی کار را در مقایسه با سرمایه داری،  عرضه و اعمال می کند. اینست عمق قضیه. اینست سرچشمه و وثیقۀ پیروزی قطعی و اجتناب ناپذیر کمونیسم. " (۵)
" خصوصیت اصلی آن ( یعنی خصوصیت دیکتاتوری پرولتاریا ‐ ت. ش. ) در روح سازماندهی و انضباط پذیری پرولتاریا،  این گردان پیشاهنگ و تنها رهبر زحمتکشان، نهفته است. هدف آن برپا داشتن سوسیالیسم،  برانداختن تقسیم جامعه به طبقات، تبدیل تمام اعضای جامعه به انسان های فعال، قطع پایه های استثمار انسان از انسان است. این هدف یکباره حاصل نمی گردد. برای این کار احتیاج به یک مرحلۀ گذار نسبتاً طولانی از سرمایه داری به سوسیالیسم است. زیرا سازماندهی مجدد تولید کاری است دشوار. زیرا که برای ایجاد تغییرات ریشه ئی در تمام رشته های زندگی احتیاج به زمان است. زیرا آن نیروی عظیم عادت که ذاتی شیوۀ اداری خرده بورژوازی و بورژوازی است، نمی تواند مغلوب گردد، مگر در یک مبارزۀ سخت و دراز مدت. " (۶)
برای تحقق بخشیدن به سوسیالیسم و کمونیسم،  طبقۀ کارگر باید با تمام نیرو به پرورش روح سازماندهی و انضباط خود بپردازد. در شجاعت و قریحۀ خلاقه در کار و نیز رفتار سوسیالیستی در قبال کار و اموال اجتماعی،  نمونه باشد. خود را در جریان ساختمان جامعۀ نوین تجدید تربیت دهد و آبدیده سازد. و در عین حال با جدیت به تجدید تربیت و اقناع میلیون ها تولید کنندۀ خرده پا ( دهقان، پیشه ور، تاجر خرده پا، صاحب کار کوچک ) بپردازد تا آنها نیز در کنار پرولتاریا در ساختمان جامعۀ نوین شرکت جویند و با هم به سوی سوسیالیسم و کمونیسم گام بردارند.
لنین گفته است:
" دیکتاتوری پرولتاریا مبارزه ای است سخت، خونین و غیر خونین، قهرآمیز و مسالمت آمیز،  نظامی و اقتصادی،  تربیتی و اداری،  علیه نیرو ها و سنت های جامعۀ کهن." (۷)
بدین علت است که پس از کسب قدرت توسط خلق، کمونیست ها باید نه تنها دستگاه سرکوب، بلکه همچنین ارگان های کار ایدئولوژیکی، سرویس های خبری، تبلیغاتی و آموزشی را نیز محکم در دست گیرند. آنها باید مطلقاً از تصرف این ارگان ها توسط عناصر بورژوا و اپورتونیست ها که هدف شان مسموم کردن افکار عمومی، پاشیدن بذر افکار ضد حزبی و ضد انقلابی است، جلوگیری کنند. احزاب کمونیستی و کارگری که حکومت را در دست دارند، باید همواره به تقویت دیکتاتوری پرولتاریا بپردازند. ما ایمان قاطع داریم که در سیستم سوسیالیستی، در هر زمان و هر مکانی که باشد، هر گونه ایدۀ مبهم در بارۀ دولت دیکتاتوری پرولتاریا، هر گونه سستی و تضعیف این دیکتاتوری توسط  هر وسیله ای که باشد، هر گونه تنزل و حذف نقش رهبری حزب پرولتاریا،  به طور اجتناب ناپذیری موجب تشبثات ضد انقلابیون برای قد افراشتن مجدد و انحطاط سوسیالسم می گردد.
تاریخ سه شکل زیر را برای دولت دیکتاتوری پرولتاریا شناخته است: کمون پاریس، شورا های روسیه و دموکراسی توده ئی در بعضی کشور های آسیا و اروپای شرقی.  دیکتاتوری پرولتاریا در کشور ما به شکل دموکراسی توده ئی است. لنین گفته است:
" انتقال از سرمایه داری به کمونیسم بدیهی است که نمی تواند دارای اشکال سیاسی فوق العاده زیاد و جور واجور نباشد، ولی ماهیت آنها مسلماً یکی است و آن دیکتاتوری پرولتاریا ".  (۸)
اگر دیکتاتوری پرولتاریا تحت اشکال مختلف متولد می شود و رشد می کند، این به علت شرایط تاریخی مشخص، درجۀ رشد اقتصادی،  تناسب قوای طبقات، ویژگی های ملی و سنت های تکامل قدرت در هر کشور است و نیز تا حدی به موقعیت سیاسی و تعادل نیرو ها در سطح جهانی بستگی دارد.
ادامه دارد


(۱) ــ کارل مارکس و فریدریش انگلس:"انتقاد بر برنامۀ گوتا و ارفورت" دفتر انتشارات. پاریس ۱۹۳۳ – ص ۳۳
(۲) ــ لنین: " دولت و انقلاب "
(۳) ــ لنین: "دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک"، منتخب آثار جلد ۱، قسمت ۲ مسکو ۱۹۵۴ ص ۵۳
(۴) ــ مسائل دیکتاتوری کارگران و دهقانان و دیکتاتوری پرولتاریا با جملات زیرین در دومین و سومین کنگرۀ ملی حزب ما مشخص گردیده است:
"شکل کنونی دولت ویتنام عبارت است از جمهوری دموکراتیک،  محتوای آن دیکتاتوری دمکراسی توده ئی است. دیکتاتوری در برابر دشمن و عمال او ‌است.
دیکتاتوری دموکراسی توده ئی ما اکنون وظایف تاریخی دیکتاتوری کارگران و دهقانان را تأمين می کند. این دیکتاتوری سلطۀ امپریالیسم متجاوز و خائنان دست نشاندۀ وی را در‌ هم می‌کوبد، جمهوری دموکراتیک توده ئی را پی‌ ریزی و آن را مستحکم می کند، اصلاحات اراضی را به انجام می رساند،  رژیم مالکیت ارضی فئودالی را ملغی می کند، لیکن هنوز به پایه های سرمایه داری در کشور دست نمی زند.  اقتصاد ملی را توسعه می بخشد، رهبری طبقۀ کارگر و اتحاد کارگران و دهقانان را استحکام می دهد،  همبستگی خلق ما را با نیروهای صلح طلب، دموکراتیک،  آزادیبخش ملی و سوسیالیسم در تمام دنیا تقویت می کند.
هنگامی که انقلاب ملی دموکراتیک توده ئی در جهت انقلاب سوسیالیستی تکامل یافت، دیکتاتوری دموکراسی توده ئی به دیکتاتوری پرولتاریا مبدل خواهد شد.  در این هنگام، وظایف اساسی دیکتاتوری تغییر و جوهر آن نیز تغییر می کند " (در بارۀ انقلاب ویتنام ‐ گزارش نگارنده به دومین کنگرۀ ملی، ۱۹۵۱).
"در آخرین مرحلۀ انقلاب ملی دموکراتیک،  دولت دموکراسی توده ئی ما وظایف تاریخی دیکتاتوری کارگران و دهقانان را عهده‌ دار گردید. پس از استقرار صلح و ورود شمال به دورۀ گذار به سوسیالیسم،  دولت دموکراسی توده ئی وظایف تاریخی دیکتاتوری پرولتاریا را به عهده گرفت ". (در مورد چند مسألۀ مربوط به دولت دموکراسی توده ئی بیانات رفیق فام وآن دون در سومین کنگرۀ ملی ۱۹۶۰).
(۵) ــ لنین: مجموعۀ آثار (فرانسه )' جلد ۲۹، ص ۴۲۳ " ابتکار بزرگ ".
(۶) ــ لنین: " درود به کارگران مجارستانی ".
(۷) ــ لنین: " چپ روی، بیماری کودکانه کمونیسم " ‐ جلد ۳۱ ( فرانسه )
(۸) ــ لنین: " دولت و انقلاب " ‐ جلد ۲۵ ‐ آثار ( فرانسه) ‐ ص ۴۴۶